سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام

حدیث از ائمه علیه السلام
 اهل بیت (ع)
درباره وبلاگ

نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 58
کل بازدیدها: 797357
پیوندهای وبگاه
» اللهم صلی علی محمد و آل محمد
» شیرین تر ازعسل
» حدیث منتظران
» حدیث313
» به رنگ آبی
» بوستان ادب و عرفان
» سیب خیال
» کلاس ششم1
» خون شهدا
» دل نوشته های من
» مجله پارسی نامه
» مهربان
» کتاب خانه دیجیتال
» زیبا ترین اشعار
» بغض نوشت
» بلاگ فناوری طراحی سایت
» شین مثل شعور
» من میگم
» نگاهم برای تو
» پرستوی خیال
» زیباترین حس
» امید وصل
» تفحص
» صدای دل
» پایگاه خبری
» غزلستان عاشقی
» پاتوق دوستان
» قیدار شهر جد پیامبر
» کاش خواننده این نوشته باشی
» عشق الهی
» تنها عشق
» یادداشت ها
» زنگ تفریح
» رنگارنگ
» تینا
» خاطره ها
» نسیم بهشت
» رهگذرم دلنبند
» افسوس که این عمر
» یوسف آل محمد
» حرف های من وتو
» زنگ تفریح
» در دشت هویج
» دنیایی زیر قلمت راه می رود
» ما عادت داریم
» دل نواز
» یادداشت های شبانه
» مهتاب سبز
» خورشت
» دنیای خاطرات من
» تولدت مبارک
» خط بارون
» ارزودارم
» قلب
» آن سوی خیال
» تن ها
» قلب های شکسته
» یکتا
» پرستیژ
» خواسته خدا
» نیلوفر مرداب
» قافیه باران
» جاده خاطره ها
» بهار عشق
» احساس رویایی
» ابرار
» غزلیات محسن نصیری
» نهان خانه جان
» اسلام دینی زیبا و زندگی بخش
» دلارام
موضوعات
آرشیو مطالب
صفحات دیگر
سخنان حضرت حجت الاسلام و المسلمین رفیعی در برنامه سمت خدا مورخ 2
+ نویسنده احمد حاجی لو در جمعه 93/10/19 | نظرات ()

سخنان حضرت حجت الاسلام و المسلمین رفیعی در برنامه سمت خدا مورخ 28 تیر 1388

بحث این هفته عبادت و عبودیت است .

سوال -مفهوم عبادت و عبودیت چیست ؟

بحث عبودیت و بندگی همان طور که شما اشاره کرده اید و در آیات قرآن هم داریم، آفرینش هستی برای بندگی خداست و درآیات قرآن می خوانیم که ما در هر امتی اگر پیامبری فرستادیم ، همه یک حرف مشترک داشتند و آن این بود که بندگی خدا را بکنید. شخصیت هایی مثل حضرت علی (ع) ، همه عظمت و بزرگی خودشان را در آن می دیدند . اصل عبودیت و بندگی ، تاکید همه انبیاء بوده است . مهم مفهوم عبودیت است . در جامعه تا حرف عبد و عبودیت مطرح میشود ، ذهن های عرفی به این طرف میرود که طرف عبادت می کند ، گوشه گیر و منزوی است و تعامل کمتری دارد و به سیاست کاری ندارد ، به نظام و دنیا کاری ندارد و همه اش در خودش است . نماز و قرآن می خواند و این یک عابد واقعی است . من عرض می کنم این نیست . عبودیت به معنای خضوع ، تسلیم و کُرنش در برابر کسی است که شایسته بندگی است . چون ممکن است ما این تعبیر را در برابر افراد هم بکار ببریم . فلانی عبد فلانی است . مثل عبدالحسین . این فرق میکند و به معنای اطاعت و پیروی است . عبودیت مخصوص خدا یعنی تسلیم در برابر ذاتی که آفریننده ی ماست . و ذاتی که شایسته ی بندگی است . این عبودیت یعنی هر کاری که تسلیم را نشان بدهد . بنده نگاهم به یک صحنه حرام می افتد و بخاطر خدا ، چشمم را می بندم . این کار عبادت است با اینکه نماز نخوانده ام . بالاترین عبادت عفت است . خانمی وسواس دارد یا آقایی بد دهان است ، سعی می کنند این عادات زشت را ترک کنند ، تمام مدتی که سعی میکند وسواس را کنار بگذارد و یا بددهانی را ترک کند ، در حال عبادت است . چرا؟ بالاترین عبادت این است ما بر عادت های زشت مان غلبه کنیم . یک روز جوانی خوش هیکل به مسجد می رفت . او خیلی چهارشانه بود ، به اصطلاح خیلی خوش تیپ بود . اصحاب گفتند : گفتند یا رسول الله حیف . فرمودند : چرا؟ اصحاب گفتند : این صبح تا شب دنبال کار است . صبح تا شب در مزرعه تلاش می کند . کاش مقداری توان و هیکل خود را برای مسجد ، عبادت و دعا می گذاشت . رسول خدا (ص)فرمودند : کار کردن او سه حالت دارد . اگر برای رفاه زن و بچه اش کار می کند ، عبادت است . اگر کار می کند که سربار جامعه نباشد ، باز هم این کارش عبادت است . اگر کار میکند تا پولش را در راه حرام مصرف کند ، این کار شیطانی است . و کار حرام است . امام باقر (ع) در بیابان کار میکردند ، یکی از همان افراد کج سلیقه که عبادت را در ظاهر می دید و ظاهر بین بود ، گفت : آقا از شما تعجب می کنم . شما چرا ؟ آقا گفت : چه شده است ؟ آقا شما باید در مسجد باشید و و دعا بخوانید و در حال عبادت باشید . آقا گفت : قسم به خدا اگر الان بمیرم درحال عبادت مرده ام . یک جزء مهم عبادت ، کسب مال حلال برای زندگی و بار برداشتن از دوش مردم است . پس یک راننده تاکسی می تواند پشت فرمان ، عابد باشد . یک مجری می تواند در محل کارش عابد باشد . همه می توانند در کار خودشان عابد باشند . با این نگاه که انگیزه ، انگیزه الهی باشد . عکس این هم صادق است . کسی در حال نماز میتواند ریا کند و آن نماز عبادت نباشد . می تواند مسجد بسازد و آن مسجد به دستور پیامبر خراب بشود . آن مسجد بنیان دینی نداشته باشد . مسجد قبا اولین مسجدی است که در اسلام ساخته شده و روی دیوار مسجد قبا نوشته شده : بنیان این مسجد بر اساس تقوی بوده است . با این معنا ، عبودیت یک معنای عام و فراگیری پیدا می کند . طبیعتاً ما یک عبادت های تعریف شده ای هم داریم . مثلا کسی بگوید : ما در ماه رمضان روزه نمی گیریم و به جای روزه ، کار می کنیم . خیر، واجبات در جای خودشان هستند . هر چیزی سَمبل دارد . جوانی پرسید : مگر هدف از عبادت صحبت کردن با خدا نیست ؟ حالا چرا من صبح زود از خواب بلند بشوم و دو رکعت نماز بخوانم ؟ ساعت نه بلند می شوم و گوشه ای می نشینم و با خدا درد دل می کنم . مگر هدف فقط گفتن ایاک نعبدوا و ایاک نستعین است ؟ گفتم : ما در هر کشوری که وارد می شویم ، یک سرود دارد . یک پرچم و یک علامت دارد . ما در اسلام ، بعنوان زبان مشترک همه مسلمانان یک سَمبل به نام نماز و روزه داریم . این ها باید حفظ بشود . شما فکر کنید که اگر سه میلیون نفری که در مسجدالحرام در ایام حج نماز میخوانند ، اگر قرار باشد هر کسی با یک شیوه ای بایستد و نمازبخواند ، چه خواهد شد ؟ این عبادت های تعریف شده را باید در جای خودش داشته باشیم .

سوال -چرا در عبادتهایمان سستی به خرج می دهیم ؟

دین یک امر فطری است و انسان به معنویت علاقه دارد . ببینید چقدر عرفانهای کاذب زیاد شده است . تبلیغ کتابهای معنوی چقدر زیاد شده است . رویکرد به این سمت زیاد شده است . حتی کسانیکه برای ارضا خودشان ، مدتی به راههای غلط مثل موسیقی و کارهای حرام و ناپسند می روند ، بعد از مدتی سرخورده میشوند و بر می گردند و دوباره سراغ معنویات می آیند . در هر جا با مردم صحبت می کنیم میگویند : خدا را قبول داریم و مگر میشود منکر خدا شد ؟ من یک نیاز محض هستم و یک غنی محض باید من را ایجاد کرده باشد . ممکن است همین آدم نماز نخواند و یا سستی کند یعنی در باورها ، مشکل کمتری داریم . بیشتر مشکل ما در تعبد و عملکردها است . در هر کاری ممکن است آفت و آسیبی باشد . همانطور که ممکن است یک چوب آفت داشته باشد و موریانه به آن آسیب بزند . روایت داریم : آفت عبادت ، سستی است . کسالت هم به دین و هم به دنیای انسان ضرر می زند . چرا در جامعه ما این سستی رخنه می کند ؟ مثلا بگوییم کار شیطان است . خیر شیطان بر انسان مسلط نیست . بله شیطان بر صراط مستقیم می نشیند . یعنی سراغ نماز صبح می آید وگرنه کسی که در صبح درمرکز خلاف است ، شیطان سراغ او نمی رود . شیطان به سراغ ما می آید که برای نماز صبح بلند نشویم وگرنه که طرف خودش کار شیطانی میکند احتیاج به شیطان ندارد . این سستی را از چند جهت می توان بررسی کرد . یکی سستی والدین است . در قرآن داریم : خودتان و خانواده تان و یا درقرآن داریم : حضرت اسماعیل خانواده اش را به نماز دعوت می کرد . سستی والدین به این معنا نیست که صبح بالای سر بچه هایشان بیایند و با فریاد بچه هایشان را برای نماز بیدار کنند . منش و رفتار مهم است . می گویند : خود شهید بهشتی نماز شب می خواند و کسی را هم بلند نمی کرد و هنگام اذان در حیاط اذان می گفت تا بچه ها از خواب بیدار بشوند و نماز بخوانند . عملکرد پدر مهم است . وقتی یک پدر در خانه رعایت عملکرد دینی را نمیکند ، مادری لااُبالی گری می کند ، حالا نماز هم بخواند ، خوب بچه می گوید : تو که دروغ می گویی و با مادر هم بدرفتار میکنی ، خودبخود یک انفکاکی بین آموزه های دینی پیدا می شود . دچار تضاد می شوند . داریم کسانیکه دعا ماه رجب را هم می خواند ولی در خانه بداخلاقی و بددهانی میکند . رفتار والدین ، تعامل و برخوردشان باعث سستی بشود . صاحب بن عُباد از وزراء آل بویه بوده و تالیفاتی هم دارد . ایشان خیلی مهمان نواز بودند . گاهی در ماه رمضان هزار نفر را افطاری می داد . از او پرسیدند : از کجا این قدر سخی بار آمدی ؟ گفت : من از بچگی مادرم یک دینار به من می داد و می گفت : این را زیر رخت خوابت بگذار . صبح که به مسجد ، یعنی محل درس آن زمان ، می روی سر راهت ، اولین فقیر را که دیدی ، این را به او بده . و این برای من عادت شد .حتی وزیر هم که شده بود ، همین کار را می کرد . ما باید عبادت فرزندانمان را روشمند ونهادینه بکنیم . این به خانواده ها برمیگردد . این بحث مفصلی است . عامل دوم بحث جهل و عدم اطلاع است . خیلی چیزها را اگر ما بدانیم ، به دنبال آن می رویم . اگر انسان بداند در این نماز چقدر ثواب است ، بداند یک سوم فشار قبر برای غیبت است ، بداند ذکر لااله الااله این قدر ثواب دارد و ترک نماز چقدر محرومیت دارد و ضربه می خورد ، این کار ها را نمی کند . میگویند : پادشاهی در یک شب تاریک ، لشکریانش را از بیابان عبور می داد ، به یک جای رسیدند که زیر پایشان شن مانند بود . پادشاه گفت : این ها را جمع کنید . این افراد سه دسته شدند . یک عده گفتند : چَشم و تمام کوزه هایی را که داشتند ، از این مواد شن مانند جمع کردند . یک عده گفتند : مگر ما بیکار هستیم . خودمان در این شب تاریک به زور راه می رویم حالا اینها را هم جمع کنیم ؟ و چیزی بر نداشتند . عده ای هم گفتند : حالا یک مشت برمی داریم . اگر به درد خورد که هیچی و اگر به درد نخورد ، دور می ریزیم . خیلی زیاد نیست . صبح که به روشنایی رسیدند دیدند آنها دُر و طلا بوده است . همه غصه می خوردند . آنها که برنداشته بود می گفت : کاشکی برمی داشتیم و آنها که کمتر برداشته بود هم می گفت : کاشکی بیشتر بر می داشتم . و کسی که برنداشته بود میگفت : من که بدبخت هستم . قیامت هم همینطوری است . قرآن میفرماید : در قیامت باطن ها آشکار می شود و پرده ها کنار می رود و حسرت ها می آید . من نگاه می کنم ، می بینم یک نافله شب این قدر نورانیت درقبر می گذاشته ، یک لااله الا الله این قدر باعث سهولت عبور از صراط می شده ، حسرت می خورم که چرا این کارها را کم کردم . علم به ارزش ها ، مهم است . یک بچه ارزش سند خانه را نمی داند ولی کسی که یک زندانی دارد ارزش آن را خوب می داند زیرا مشکلش با آن حل می شود . ارزش ها را مطالعه کنید و آگاهی بدست بیاورید . آگاهی به عظمت خالق ، بداند خالق چقدر بزرگ است و او ضعیف است . آگاهی به طولانی بودن مسیر ، بداند که عقبه های قیامت چقدر سخت است . به این آگاهی ها توجه کنید . این آگاهی ها به ما مسئولیت هم می دهد . من اگر بدانم تک تک حرفهایی که می زنم ، بصورت املا نوشته میشود ، دیگر حرفهای زشت نمی زنم . پس خدا حرفهای ما را می نویسد . در املا حرفهای زشت نمی زنیم . چون بعداً خودمان خجالت می کشیم . خدا از همه زندگی من فیلم می گیرد . اگر انسان بداند در موقع مرگ و احتضار یکبار سریع این فیلم جلوی چشمش به نمایش در می آید ، حواسش را جمع میکند . جوانی مبتلا به گناهی بود و پیش امام صادق (ع) آمد . امام فرمود : این گناه را هم جلوی مردم انجام میدهی؟ گفت : نه . حتی جلوی بچه هم انجام نمی دهم . امام گفت : یعنی تو خدا را از یک بچه کمتر فرض کردی ؟ یک وقتی بچه پشت رایانه نشسته و کار می کند و مادر که می آید آنرا قطع میکند ، از مادر خجالت می کشد . مادر انسانی مثل تو است . انسان باید از خدا خجالت بکشد . تقویت باورها ، سستی را از بین می برد . لذا می گویند : وقتی میخواهی دعا کنی ، اول نعمتهایی که داری بگو ، بعد گناههایی که کردی بگو ، بعد صلوات بفرست و بعد دعا کن . مستقیم دعا نکن . نگو خدایا به من خانه بده . بگو : خدایا به من همسر دادی ، اولاد دادی ، همه را قبول دارم و بعد...
موسی شخصی را دید که خیلی ناله و زاری می کند و به خدا گفت : چرا حاجت او را نمیدهی ؟ خدا گفت : چون قلب او ناهی است . یعنی توجه ندارد . و زبانش سهو و با غفلت است . یک چیزی میگوید . این نکاتی است که باید به آن توجه بشود . نکته سوم مسائل جنبی است . مثلا لقمه ما اثر می گذارد . روایت داریم : عبادت با لقمه حرام مثل ساختمان سازی روی شن روان است . خانواده ها به لقمه خیلی توجه کنند . الان لقمه ها قاطی شده است . آقایی که به خمس و زکات معتقد نیست ، دارد سهم امام را میخورد . کسی که در اداره کم کاری میکند و یا به بیت المال خیانت میکند ، لقمه حرام می خورد . لقمه حرام بالا رفتن از دیوار مردم نیست . مجموعه عواملی که باعث میشود انسان شغلش ، شغل شرعی نباشد . خُدعه و کلک باشد و روی عبادت اثر می گذارد . اثر آن وضعی است . خوب می پرسند : آقای ما خرجی میآورد . من از کجا بدانم از کجا میآورد ؟ اگر انسان نان خور خودش باشد ممکن است تکلیف نداشته باشد ولی اثر وضعی دارد . در روایت داریم : لقمه حلال نورانیت می آورد . لقمه حلال دعا را مستجاب میکند . نکته ظریف دیگر بحث رابطه هاست . خیلی وقتها دوست ، دوست را با نماز می کند . یا برعکس . در حدیث می خوانیم انسان بر دین دوستش است . یکی از مواردی که در قیامت حسرت می خورند ، این است که کاشکی با فلانی دوست نبودیم . خیلی از خانواده ها می گویند : فرزندمان مسجد و حرم نمی رود . می گویم : شما به او نگویید ، از طریق رفیقش وارد شوید . اگر رفیقش بگوید : بیا حرم برویم می روید لذا دوست در اینجا نقش کلیدی دارد .

سوال -چه میشود که یک عبادت ، عبادت برتر میشود ؟

در واقع چه میشود که یک عبادت فرشی ، یک عبادت عرشی می شود . کسی تا نماز می خواند ، فوری خودش را از سجاده کنار می کشید . گفتند : چرا این کار را می کنی ؟ گفت : چون الان برمی گردد و به سرم می خورد . بعبارت دیگر چطور می شود یک مسجدی میماند و یک مسجدی به دستور پیامبر تخریب می شود . مصالح که همان است . پس علت چیست ؟ اگر به اول تاریخ برگردیم ، چه میشود که یک قربانی از هابیل قبول میشود و از قابیل قبول نمی شود . هر دو قربانی کردند و صدقه دادند . هنگام هجرت از مکه به مدینه ، بعضی ها به انگیزه الهی می آمدند و بعضی ها فهمیدند در مدینه امکانی می دهند و خانه ها و اموالشان را تقسیم می کنند . پیش خودشان گفتند : ما که اینجا کاری نداریم به مدینه برویم و پولی به جیب بزنیم . این خبر به پیامبر رسید که همه اینهایی که هجرت می کنند ، برای خدا نمی آیند . عده ای از این ها انگیزه شان ، مال دنیاست . پیامبر گفت : من می دانم . کسی که هجرتش برای خداست ، خدا به او اجر میدهد و کسی که برای خدا هجرت نمی کند ، به مال می رسد ولی هیچ اجر اخروی نمی برد . این عبادت برتر هم ، خودش رتبه دارد . یک وقت عبادت حضرت علی(ع) در روز جنگ خیبر از عبادت جن و انس بالاتر میشود و یک وقت میشود یک انگشتر دادن به فقیر و یک آیه وارد میشود یک وقت میشود یک شب خوابیدن در جای پیامبر آیه نازل میشود . یک وقت کسی صدسال جای کسی می خوابد و هیچ اتفاقی نمی افتد . یک عبادت برتر با چند چیز تعالی و علو پیدا میکند . اولین عامل که سنگ بناست انگیزه است که باید الهی باشد . حضرت فاطمه (س) و خانواده اش که در آن سه شب افطارشان را انفاق کردند ، گفتند : برای خدا . جنگ و قیام زیادبوده است . چرا قیام امام حسین و عاشورا ماندنی شد ؟ چرا خدا این قدر به امام حسین مقام داده است ؟ چرا جز خوردن خاک کربلا ، خوردن هیچ خاکی جایز نیست ؟ چرا دعا زیر قبه امام حسین مستجاب میشود ؟ یک وقتی امام هادی بیمار شدند ، به شخصی پول دادند و گفتند : به کربلا برو و برای ما دعا کن و شخص با خودش فکر کرد که ایشان خوشان هم امام بودند ، چرا خدا این عظمت را به امام حسین داده است ؟ نکته اش در این است که امام حسین همه چیزش را برای خدا داد . لذا این جمله مشهور است که آن شخص می گوید : به قتلگاه رفتم . دیدم امام با نشاط و برافروخته سرش را روی خاک کربلا گذاشته و میگوید: راضی به رضای تو هستم . کلیت آن این است . هر چقدر ما بتوانیم در کارمان اخلاص داشته باشیم ، عمل مان ماندگارتر است . بعضی از نویسندگان کتابهایی دارند که ماندگار و با برکت است . چرا سخنان امام خمینی این قدر تاثیر می گذارد و ماندگاراست . چون می گوید : خرمشهر را خدا آزاد کرد . همیشه گفت : خدا . هیچ وقت من نگفت . اگر بتوانیم انگیزه مان را الهی کنیم و دراعمالمان اخلاص داشته باشیم و البته کار سختی است ، رتبه مان بالاتر می رود . دومین عامل این است که عمل ما متقن باشد و استحکام لازم را داشته باشد . پیامبر بچه هجده ماه اش از دنیا رفت و پیامبر او را به قبرستان برد و دفن کرد . کسانیکه همراه پیامبر بودند ، می خواستند برگردند و پیامبر فرمود : برگردید . گفتند : چرا مگر کار تمام نشده است ؟ پیامبر گفت : قدری گِل بیاورید تا من این سنگ لحد را محکم کنم . گفتند : یا رسول الله این بچه که مرده و جنازه است و می پوسد . گفتند می دانم ولی خدا دوست دارد کسی که کاری را انجام بدهد ، محکم کاری کند . بعضی ها نماز می خوانند و آدم خجالت می کشد . چطور می خواهید این نماز پر سرعت ، عبادت برتر بشود ؟ کسی نمازش را خیلی تند می خواند و پیامبر فرمود : مثل کلاغی است که بر زمین نوک می زند . او اگر در این حال بمیرد بر دین من نمرده است . حدیث داریم : نماز پرواز مومن است . کدام هواپیمایی روی باند یک دفعه بلند می شود . اول موتور را روشن می کند و گرم میشود و بعد با سرعتی بلند میشود . نماز کندن و جداشدن از مادیات است . مثلا پنج دقیقه مانده به طلوع آفتاب ، شما از خواب بیدار می شوید می خواهید دستشویی بروید و نماز بخوانید ، صبحانه هم بخورید و به سرکار هم دیر نرسید ، خوب این معلوم است حضور قلب نیست و نماز سست است . اما اگراول اذان باشد و وقت داشته باشید با نشاط وضو بگیرید که خودش عبادت است و بسم الله بگویید و بعد چند تا استغفرالله ربی و اتوب الیه بگویید ، در این نماز حضور قلب بیشتر است . بسیاری از اوقات ، عبادات ما عادت است . عادت کرده ایم که بایستیم و رکوع و سجده برویم . اگر توجه روی بُعد ِاتقان عبادت بکنیم ، مثلا در نماز سورهای متنوع بخوانید که برایتان عادت نشود . نکته سوم بحث نشاط و سرور است . در روایت داریم : عبادت را به نفس تان تحمیل نکنید . بعضی ها از شروع دعا را حال ندارند و به آخر کتاب دعا نگاه می کنند . نکته آخر استمرا است . اگر انسان استمرار داشته باشد و به نظم تقید داشته باشد و در عباداتش هم نظم را برقرار کند ، باعث میشود ، عبادتش برتر بشود .


تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...