من را نمي شناخت کسي اينجا، گم نامم و به نام تو مي نازم
شادم که مثل عده معدودي،شعري براي نام نمي سازم
شعرم براي توست شعاري نيست،کشتي براي موج سواري نيست
باور مکن که دل به زمين دادم،وقتي تويي بهانه پروازم
هر جا که نام نامي تو آنجاست،قلبم بهانه غزلي دارد
اين سوز ريشه اي ازلي دارد،پس با غم عزيز تو دمسازم
شعرم اگر چه هيچ نمي ارزد،سوزانده است نام و نشانم را
مي سوزم و به هيزم ابياتم،بيتي به عشق شعله مي اندازم
يا صاحب الزمان و زمين موعود،داناي هرکه آمد و هر چه بود
گم نامم و تويي تو،که مي داني،تنها به نام سبز تو مي نازم