|
- دوست هر کس عقل اوست و نادانى اش دشمن اوست . دهمین معصوم و هشتمین امام شیعیان حضرت على بن موسى (ع ) ملقب به (رضا) مى باشد.
حضرت رضا (ع ) در روز یازدهم ذیقعده سال 148 هجرى در مدینه چشم به جهان گشود. مادر بزرگوارش(تکتم) بود که او را(نجمه) نیز مى نامیدند. پس از شهادت امام هفتم ، حضرت موسى بن جعفر (ع ) در زندان بغداد، به امر خدا و معرفى پدران بزرگوارش در سن 35 سالگى عهده دار مقام امامت و رهبرى مسلمانان و نگهبانى و نشر معارف و حقایق اسلام گردید. حضرت ابوالحسن الرضا (ع ) در آغاز امامت با هارون الرشید و پس از وى با پسرش امین و سرانجام با ماءمون همزمان بود. محل اقامت آن حضرت مدینه بود و از آنجا به عراق و ایران آمد. دوران امامت آن حضرت مجموعا 20 سال بود که ده سال اول مقارن خلافت هارون و 5 سال بعد با خلافت امین و 5 سال آخر با دوره خلافت ماءمون در خراسان سپرى شد، و سال شهادت حضرت رضا (ع ) 203 هجرى بوده است ، بنابراین عمر شریف آن حضرت 55 سال مى باشد. پس از مرگ هارون ، بین دو پسرش امین و ماءمون اختلافات شدیدى بروز کرد، که سرانجام با جنگهاى خونین و کشته شدن امین اختلاف به آرامش ظاهرى انجامید، و ماءمون توانست به قدرت برسد و زمام حکومت کشورهاى اسلامى را به دست گیرد. خلفاى عباسى نسبت به آل على (ع ) یعنى سادات علوى رفتارى بسیار خصمانه داشتند. قیامهاى پى در پى سادات علوى دستگاه خلافت را در چند گاه یکبار به نوعى تهدید مى کرد، اگر چه امامان بزرگوار و جانشینان حقیقى پیامبر مکرم اسلام با این نوع قیامهاى خونین همراهى نمى کردند، امّا دستگاه فاسد خلافت که بساط اشرافى هزار و یکشب و بسیار تجملى گسترده بودند، و در خوش گذرانى غوطه ور بودند، با این قیامها دچار تزلزل و وحشت مى گردیدند. پیروان ائمه اطهار (ع ) که عده شان در آن زمان رو به افزونى گذاشته بود، از دستگاه اشرافى عباسیان روى گردان و بیزار بودند و اطاعت از ائمه اطهار (ع ) را واجب و لازم مى دانستند. بیدادگرى هارون و دیگر خلفاى عباسى نیز موجب شده بود که ایرانیان میل قلبى عمیقى نسبت به آل على (ع ) پیدا کنند. از جمله ستمگریهاى خاندان عباسى یکى آن بود که هارون به والى (فرماندار) خود حمید پسر قحطبه اختیار کامل داده بود، طرفداران شیعه و پیروان آل على (ع ) را هر جا پیدا کنند به قتل برسانند. همین والى ستمگر بى رحم در یک شب 60 هزار از افراد محترم و بیگناه شیعه را که در زندان بسر مى بردند سر برید و اجساد آنها را در چاه افکند و نیز همین حمید بن قحطبه عبداللّه افطس برادر حضرت رضا (ع ) را در زمان هارون به زندان انداخت ، و پسرش یحیى را با آنکه به ظاهر امان داده بود دستور داد هر روز صد تازیانه بزنند، و سرانجام یحیى نوه موسى بن جعفر (ع ) را از گرسنگى کشتند و بدنش را زیر پایه ساختمان نهادند. این کارها باعث افزایش نفرت مردم از دستگاه خلافت عباسى شد. اگر چه در ابتدا گمان مى رفت ، که عباسیان در ترویج دین اسلام و محبت و دوستى با فرزندان على (ع ) که بنى اعمام و خویشان آنها بودند کوشش کنند، امّا بتدریج و در عمل ، سادگى زندگى پیامبر اکرم (ص ) و خلفاى اولیه و برابرى و برادرى و عدالت و اعتقاد به تقوا و فضیلت و روز رستاخیز در حکومت عباسیان مانند عهد امویان ، دستخوش فراموشى و زوال شد، و همان اعتقادات زمان جاهلى و اشراف منشى هاى دوران جاهلیت در زیر نقاب مسلمان نمایى دوباره زنده شد. تقوا و علم و فضیلت جاى خود را به فخر فروشى هاى قومى و زندگى شاهانه داد. در نتیجه ، ائمه بزرگوار که قدم جاى قدم رسول اللّه (ص ) و اجداد طاهرین خود مى گذاشتند، و در همه موارد طرفدار عدالت و حق محض و تحقق آرمانهاى اسلامى در جامعه بودند، تحت زجر و آزار و زیر نظر جاسوسان و حکام ستمکار خلفاى ظاهر فریب اموى و عباسى بسر مى بردند. داشتن تقوا و علم و فضیلت براى پیشوایان بزرگوار ما گناه به حساب مى آمد و مورد حسد و کینه خلفاى عباسى قرار مى گرفت . اى رضا مظهر اسماى الهى به عدد
خرم آن نامه که با نام تو گردد آغاز بر عجم تافت چو خورشید ولایت ز عرب پرچم کشور ما یافت از او زیب و طراز مغتنم مقدم مهمان گرامى شمرید که ولى نعمت ما آمده از راه دراز |