چهار چیز را هرگز فراموش نکن :
ا - به همه نمیتوانی کمک کنی
-2همه چیز را نمیتوانی عوض کنی
-3همه تورا دوست نخواهند داشت
-4همه رانمیتوانی راضی نگه داری
.
پس زندگی کن آنگونه که خودت میخواهی
از خدا پرسیدم چرا آدم اول عاشق میشه...بعد تنها میشه..؟!
گفت منم اول عاشق شدم بعد تنها شدم..!
پرسیدم تو عاشق چه کسی شدی؟
گفت عاشق تو..
گفتم کی تنهات گذاشت؟
گفت خودِ تو..!
گفتم بزار بیام پیشت..
خندید و گفت :
من پیش توام....توکجایی!!
ارزش ندارد که آدمی برای مبارزه کردن با کوته فکران، خود را آزرده سازد، زیرا پیروزی بر آنها هیچ ارزشی ندارد.
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!
گرما بخشیدی...؟!
تو برو پیچک من، فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن
رو پیشانی من چیزی نیست، غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی...
میگویند زهر تلخ است......
اما من چشیده ام ......تلخ تر از تنهایی هیچ زهری نیست...
هرگز در زندگ? ا?ن دو را ابراز نکن?د
اول ، آنچه ن?ست?د
دوم ، همه ? آنچه هست?د . . .
باران وچتر وشال وشنل بود وما دوتا...
جو? و دوجفت چکمه وگِل بود و ما دوتا...
وقت? نگاه من به توافتاد،سرنوشت
تصد?ق گفتها? «هِگِل» بود و ما دوتا...
روز قرارِ اوّل وم?ز وسکوت وچا?
سنگ?ن? هوا? هتل بود ومادوتا...
افتاد رو? م?ز ورقها? سرنوشت
تو این"من ها"را از خودت. منها کن؟!من مےمیرم برای باقیمانده ات....
آسمانی
را دوست دارم که بارانش فقط
بخاطر شستن غمهای تو ببارد...
سوختن، همیشه از سوز دل نیست،
از باختن مال نیست،
از داغ عزیزان نیست،
سوختن گاهی حاصل اعتماد به رنگ آبی شیر توالت است...
دیدنت مثل سرطان قلب
فرورفتن در گسل
ومردن باشهاب سنگ
کمیاب است
باید بدشانس بود
امروز دیرتر ازهمیشه بیرون رفتم
تا ازقطار جابمانم
بندکفشم را نبستم
تازمین بخورم!
ب سست ترین دیوارتکیه دادم
تا آوارشود روى سرم
امروزخواستم بدشانس باشم
شاید اتفاق بیفتى!!
لحظه های سکوتم ؛ پر هیاهو ترین دقایق زندگیم هستند !
مملو از آنچه می خواهم بگویم و نمی گویم . . . !
سردش بود...
دلم رابرایش سوزاندم ...!
گرمش که شد باخاکسترش نوشت
خدا حافظ
شاید ?درد را از هر طرف بخوانی?
?درد داشته باشد.
أما ?درمان که نباشی ?
?نامرد میشوی . . .
میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه؟
اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی
بعد برگرده بگه مگه من ازت خواستم
قبل از تو...
من بودم و
تنهایی و
جاده و
بآران و
چتری در دست...
با تو...
من بودم و
تو بودی و
جاده و
بآران و
چتری در کیف...
دستی در دست
بعد از تو...
نه من ماند و
نه جاده و
نه چتری...
تنها این بآران است که
ازغصه ی نبودنمان میبارد..
میدانم دوباره خوب خواهم شد
میان سبزه ها خواهم دوید
سبزه هایى که در این روزها بوى زندگى نمیدهد
و دوباره لبخند خواهم زد
لبخند من
آینده تو را
زیباتر خواهد کرد....
* براى شفاى کودکان سرطانى دعا کنیم، براى دلتنگى هاشون، براى آرزوهاشون، براى.... *
شــیر آب را می بنــدم
بــرق ها را خــاموش می کنم
دوشـاخه ها را در می آورم
حــالا...
تنـــهاچیزی که هـــدرمی رود
لحــظه های بدون تـــوست...*
کــه چه تلـــخ اسراف می شـــــود!
دلــــــــــــــی که بشــــــکند "فریـــــادش"را نمیـــــــفهمی ...
ول?......
"نـــــــــفریــنش" به زمیــــــــــــــنت می اندازد...!!
تنهــایــ ــی یعنـــ ـی . . .
بیــن آدمــایــ ـی بـاشــی که میگن دوستت دارن ،
ولــ ــــی . . .
کــنار دلتنگیـــات نیـــــستن !!
خدایا خواستم بگویم تنهایم
ااما نگاه پر مهرت مرا شرمگین کرد
چه کسی بهتر از تو؟
مرا اینگونه باور کن...
کمی تنها ، کمی بی کس ،
کمی از یادها رفته...
خدا هم ترک ما کرده ،
خدا دیگر کجا رفته...؟!
نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟
که شاید هم به جرم آن ،
غریبی و جدایی هست..؟؟؟
اگر بدانیـد مردم هـزاران بار بیشـتر به
یک سـردرد معمولی خود اهمیـت می دهند
تا بـه خبر مرگ مـن و شـما ، دیگر نگـران
نخواهید شـد که درباره ی شـما چه فکری می کـنند.
همه ادعای رفاقت می کنند اما کسی که
آن را ثابت می کند ، رفیق حقیقی است .
خــــدایــــا ! ! !
خـــواهــــش کـــه هیــــچ . . .
التمــــــاســـــت میـــکنـــــم
دو راهــی هـــای زنــدگیـــم را بـــردار ! ! !
♥ مـــن همیــــن یـــک راه را هــــم گــاهـــــی اشتــبــــاه میـــــروم . . .
به خدا دست خودم ن?ست اگر م? رنجم؛
من صبورم اما؛
ب? دل?ل از قفس کهنه ? شب م? ترسم؛
ب? دل?ل از همه ? ت?رگ? تلخ غروب؛
و چراغ? که تو را، از شب متروک دلم دور کند م? ترسم؛
من صبورم اما؛
آه، ا?ن بغض گران صبر نم? داند چ?ست...
تنها،گرگ ها نیستند که جامه ی میش برتن میکنند،
این روزها پرستوها نیزجامه ی مرغ عشق برتن میکنند،
عاشقشان که شدی کوچ میکنند و....
یادمان باشد با شکستن پاى دیگران ما بهتر راه نخواهیم رفت.
::::: یه قانونی هست که میگه :::::
همیشه اونی که تو ((خیالته)) ، ((بی خیالته))!!!!
عمری را تلف کردم تا بفهمم ، فهمیدن همه چیز لازم نیست .
زندگی ذره ی کاهیست که کوهش کردیم.....
دل گیر نباش
دلت که گیر باشد...
رها نمیشوی
خداوند بندگان خود را با انچه که به ان دل بسته اند
می ازماید
بی انصاف ...
بشکن این فاصله را !!!
مگر عاشق تو بودن ...
جرم است ؟؟؟
که این چنین مرا به...
دوری از چشمانت !
محکوم کرده ای !!!
عاشق ناشناس ...
چون خون گلوی اصغرت را دیدی
با دست خودت روبه خدا پاشیدی
یعنی به خدای خالق خوبی ها
ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی
دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است
قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است